قصه دلدادگی همزاد پیامبر(ص)/ بعد از تو خاک بر سر دنیا
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۶۸۴۳۸۷
خبرگزاری فارس-رشت، فاطمه احمدی؛ چهرهاش چونان قرص ماه، اندامش چونان دلاوری تشنه جنگاوری، مرکبش بهترین مرکبها و نیرومندترینشان، اما این همه کجا و لبخند معصومانهاش کجا، لبخندی که دل هر بینندهای آب میشود از تماشایش و سیر نمیشود و دل میخواهد تا طلوع سحر زل بزند به اینهمه زیبایی بیحدوحصر، به اینهمه عشق، به اینهمه شجاعت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آخر حسین (ع) وقتی اذن میدانش داد، بااینکه تازهجوانی بود؛ رجزی خواند که دل حرامیان شام را لرزاند، رجزی خواند که صدایش به بلندای آسمان رسید، نفسش طوفانی در این دشت پرخون به پا کرد که سواران را به عقب پرتاب میکرد، خون غیرت و تعصب برای اهل خیام جلوی چشمان نیلگونش را گرفته بود، گویی دوباره محمد(ص) پابهرکاب در میانه میدان سلاح به دست میرقصد.
تولد دوباره پیامبر (ع)
مگر چه کسی جز علیاکبر حسین (ع) تمثال مبارک نبی (ص) را داشت، چه کسی جز او میتوانست دل سیاه عمر سعد و ابن زیاد و نامردمان کربلا را از ترس و وحشت بلرزاند، تنها علی بود و علی، گویی پیامبر را بار دیگر میدیدند، انگار او هلول کرده بود در چهره چون ماه علی، این علی نیست محمدی دیگر است که با همان مرکبی که از جدش به ارث برده هزار هزار لشکر دشمن را از وحشت به خود میخکوب کرده است.
حسین (ع) و دیگر آل علی (ع) همیشه وقتی دلتنگ نبی خدا (ص) میشدند، بر چهره علیاکبر نگاه میکردند، حسین (ع) کودکی خردسال بود که جدش رسول خدا (ص) رحلت فرمود اما همیشه داغ این مصیبت گران را به دوش میکشید تا اینکه خداوند به این سید و سالار و سلطان ائمه عنایت کرد و پیامبری دیگر در دامانش نهاد، علیاکبر ماهرو که بیش از هرکسی از این خاندان طاهر شباهت به پدربزرگ نبیاش را داشت.
اما چگونه پدر پسازاین موهبت بزرگ الهی دل میدهد به عزیمت این سید شاهزاده به قتلگاه!
چگونه باید این امانت را هدیه کند به پیشگاه پروردگاری که روزی با حضورش حسین (ع) شادمانترین خلق جهان شد، آنهم نه یک هدیه معمولی، آنهم نه مانند ابراهیم خلیلالله، این بار بایستی این قربانی تکهتکه میشد، ارباََ ارباََ میشد، این بار قرار بود چیزی از این تحفه به پیشگاه احدیت باقی نماند و چه سخت برای حسین (ع) و چه دشوارتر برای مادر، برای لیلا ... قربان صبرت بشوم لیلای من.
شاید حسین (ع) شرمنده لیلا میشد
خوب شد که نبودی لیلا، خوب شد در این صحرای بیآبوعلف شاهد رنج این خاندان نبودی، لیلا خدا چه لطفی به تو کرد که صحنه شهادت فرزند را شاهد نبودی، شهد شیرین شهادت کام همه را تلخ کرده بود، همان بهتر که خمیدگی کمر کوه را ندیدی؛ چهبسا از دیدن جسم مبارک علی تو را سختتر مینمود.
تو نبودی اما حسین (ع) مادرانه علی را نوازشکنان به میانه میدان فرستاد، چندین بار این قرص ماه را بوسید تا روانهاش کند، گویی دل نداشت امانت تو را میان این خیل گرگهای وحشی بنیامیه بفرستد، شاید از روی تو خجالت میکشید لیلا جان ...
چه بگویم، چه بگویم از عشق حسین (ع) به علی، عجیب بود رابطه میان این پدر و پسر، من گمان نمیکنم در تمام عالم میان یک پدر و پسر اینهمه تعلق، اینهمه عشق، اینهمه انس و اینهمه ارادت حاکم باشد؛ من همیشه مبهوت این رابطهام.
حسین (ع) مرید است یا علیاکبر
گاهی احساس میکنم که رابطه حسین (ع) با علیاکبر تنها رابطه یک پدر و پسر نیست، رابطه یک باغبان با زیباترین گل آفرینش است، رابطه عاشق و معشوق است، رابطه دو انیس و همدل جداییناپذیر است، احساس میکنم رابطه علیاکبر با حسین (ع) فقط رابطه یک پسر با پدر نیست، رابطه مأموم با امام است، رابطه محب و محبوب است و اگر کفر نبود میگفتم رابطه عابد و معبود است.
نمیدانم کدامیک مراد و کدامیک مرید است؛ اگر مراد حسین (ع) است که هست، پس این نگاه مریدانه به قامت علیاکبر و لغزش این مژگان ولایت ازچهروست؟ اگر محبوب، علیاکبر است پس این بال گستردن و سر ساییدن در آستان حسین (ع) را چگونه دریابم؟
با همه دوریام از این وادی، رسیدم به این نکته که میان این پدر و پسر، معشوقی در کار نیست، اینیکی آن و آن دیگری این است لیلای من و آن و اینیکی است و آنیکی تنها «عشق» است و «عشق».
قیامت قامت و قامت قیامت
حسین (ع) نخست علیاکبر را به میدان فرستاد، میخواست اول از فرزندان خود بگذرد، آنهم چه گذشتنی، گذشتن از یک قرص ماه، انگار کن گذشتن از علی، گذشتن از محمد (ص) باشد، علی روانه میدان شد، امام عرض کرده بود پیش رویم راه برو جان بابا! راه؟ چه میگویم من، اینهمه زیبایی مگر راه میرود؟ انگار کن که سرو قصد راه رفتن داشته باشد، انگار کن طاووس بهقصد خرامیدن تو را مدهوش کند، خدایا تو چه کردهای در این پیکر، در قامتش قیامتی به پا کردهای، فتبارک الله احسن الخالقین.
علی رجزخوان و رقصکنان سوار بر یادگار جدش رسول خدا (ص) پا به عرصه نبرد گذاشت: «این منم، علی، فرزند حسینابنعلی، سوگند به بیتالله ماییم پرچمدار ولایت نبی.»
حرامیان چشم به او دوخته و انگار خود نبی را میدیدند، هر یک در گوش دیگری زمزمهای از واهمه ظهور دوباره محمد (ص) را داشت، اما این سوار جنگاور نه ترسی داشت نه تردیدی، نه لرزشی و نه تأملی ... رجز میخواند و حریف طلب میکرد، آنهم با چه صلابتی، با چه جلال و جبروتی.
جسارت تیر بر گلوی ابر
سوار یکی پس از دیگری حریفان را زمین میزد تا اینکه ابن سعد، طارق را با وعده و وعید به سمت علی فرستاد، طارق شرم داشت از جنگ با این جوان پیل تن، اما بههرروی در برابر وساوس ابن سعد تسلیم و به جنگ با علیاکبر رفت، اما او نیز در برابر شمشیر وفادار علی تاب نیاورد، همو به میانه میدان افتاد و هم پسرانش که دعوی انتقام پدر را داشتند در مقابل این ماه زیباروی و تنومند قدرت جنگاوری نداشتند، علی حتی به آنان فرصت مردن نداده بود.
دیگر دشمن تاب اینهمه حقارت نداشت تا اینکه از یکسو هزار نفر به سردمداری «محکم ابن طفیل» و از دیگر سو هزار نفر به سردمداری «ابن نوفل» با تمام قوا به سمت علی هجوم آوردند، این بار تیری بر حلق علی نشست و دشمن با تمام ایستادگی علیاکبر او را مورد ضربات خود قرارداد و علی ...
تپش ِ نبض ِ جهان از ضربان افتاده/به رویِ خاک نه یکتن که جهان افتاده
حسین (ع) تاب نیاورد این بار، علی از اسب بر زمین افتاد و پدر برای در آغوش کشیدنش خم شد، انگار به یافتن گوهری، خم شد به بوییدن گلی، خم شد به بوسیدن طفل نوزادی، چه خم شدنی گویی که زلزلهای آفرینش را در همریخت.
چه شهادت سختی داشتی زیباترین گل هستی حسین (ع)، چه دردی بر سینه پدر نهادی همزاد محمد (ص)، وقتیکه سینه چاک چاکت بر دوش جوانان بنیهاشم تا خیمه شهدا رهسپار بود گویی زمین و زمان گریان بود از این مصیبت هولناک؛ گویی حسین (ع) زیر لب میگفت: بعد از تو خاک بر سر دنیا ...
انتهای پیام/۸۴۰۰۷
منبع: فارس
کلیدواژه: عاشورا محرم پدر و پسر علی اکبر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۶۸۴۳۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جایگاه ویژۀ دختران در اندیشه اسلامی
در اندیشه اسلام، دختران جایگاه ویژهای دارند. ارزش دختر در خانواده به عنوان یک عضو مهم و بیقیاس در ایجاد و حفظ تعادل و هماهنگی درون خانواده، بسیار بالاست. اسلام به زنان و دختران حقوق و مکانتی بلند میدهد که با توجه به ارزشهای دینی و اجتماعی، آنها را از لحاظ فردی و اجتماعی محترم میشمارد. آیههای قرآن کریم و روایات پیامبر اسلام (ص) بر اهمیت و تکریم دختران تأکید دارند.
گفتوگوی ما با خانم دنیا پورمند، دانش آموخته مدرسه علمیه اسلام شناسی حضرت زهرا(س) پیرامون این جایگاه والا در اندیشه اسلامی است.
فرزند دختر در کلام خدا
استاد پورمند با بیان اینکه در تحلیل قرآنی دختر هدیه خداوند به انسانهاست و انسانها میبایست از این نعمت خداوند و رحمت وی خشنود شوند، تامید میکند: در این بینش هیچ تفاوتی میان دختر و پسر از این جهت نیست و ناخرسندی از داشتن فرزند دختر یا پسر، کفران نعمت الهی و ناخرسندی از مشیت و موهبت اوست چرا که تمایز میان دختر و پسر، مخالف اندیشه دینی است و دختر و پسر بودن جنین، تابع قوانین جاری خداوند در آفرینش است. چنانچه خداوند در آیه 49 و 50 سوره شوری میفرماید «مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خداست. هر چه را بخواهد میآفریند، به هرکسی اراده کند دختر میبخشد به هرکس بخواهد پسر. یا اگر بخواهد پسر و دختر هر دو را به آنها میدهد و هر کس را بخواهد عقیم میگذارد، زیرا که او دانا و تواناست». بنابراین خداوند در این آیات فرزند دختر دادن به افراد را نشانهای از علم و قدرت خویش برمیشمرد که بیانگر نوعی احترام و ارزشگذاری به دختر نیز میتوان برشمرد. بههرحال دختردار شدن متکی بر مشیت الهی است.
ایشان به آیه 129 سوره بقره نیز اشاره کرده و میگوید: پیامبر(ص) برای تعلیم و تربیت و تزکیه آمده است. چنانکه قرآن کریم میفرماید «رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» یعنی پروردگارا! پیامبری در میان آنها از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد و پاکیزه کند؛ زیرا تو توانا و حکیمی. مقاماتی همچون اسلام و ایمان و طاعت و راستگویی و شکیبایی، خداترسی، خویشتنداری و یاد خدا، برای دختران نیز قابلدستیابی است و طبیعی است که عمل صالح او نیز، رهاوردی دنیوی و اخروی خواهد داشت. همانطور که خداوند در آیه 97 سوره نحل وعده داده است «هرکس کار شایستهای انجام دهد خواه مرد باشد یا زن، درحالیکه مؤمن است بهطور مسلم او را حیات پاکیزهای میبخشیم و پاداش آنها را مطابق بهترین اعمالی که انجام میدادند، خواهیم داد»
دختر، گلی بهشتی
این پژوهشگر دینی در ادامه بیان میکند: در روایات نیز آثار و برکات دختران فراوان ذکر شده است و اهمیت ویژهای برای شخصیت و مقام دختر قائل شدهاند. یکی از ارمغانهای زیبای خاتمالانبیاء حضرت محمد(ص)، شخصیت دادن به دختر و زن میباشد و در روایات از او تعبیر به ریحانه یعنی شاخه گلی ظریف مینماید. سیره و اخلاق پیامبر اکرم(ص) این بود که هرگاه مژده ولادت دختری را به او میدادند میفرمود: شاخه گلی است و روزیاش با خداوند است. در روایات زیادی به این نکته مهم اشاره دارد که دختران و زنان از لحاظ روحی و از لحاظ جسمی خیلی ظریف و حساس هستند و باید مراقب آنها بود، همچنان که گلها بسیار ظریف و حساس هستند و طاقت هیچگونه خشونت را ندارند.
خانم پورمند به روایاتی اشاره کرده و توضیح میدهد: در مستدرک الوسایل از رسول الله(ص) داریم که «من کانت لَهُ اِبنهٌ واحدهٌ کانت خیراً لَه مِن الف حِجَّهٍ و اَلفِ عدوهٍ وَ اَلفِ بَدَنَهٍ وَ اَلفِ ضِیافَهٍ». در احادیث بسیاری به این نکته اشاره شده است که دختر خیر و حسنه و رحمت است و خداوند به خاطرش به انسان پاداش و ثواب فراوان میدهد. همچنین در بحارالانوار از رسول الله(ص) داریم که «خَیرُ اَولادکُم البَناتُ» یعنی بهترین فرزندان شما دختران هستند.
برکات دنیوی و اخروی دختر داشتن
این استاد حوزه و دانشگاه یادآور میشود: در اسلام احترام به دختر بهعنوان یک ویژگی انسانی مورد توجه و تأکید قرارگرفته است. احترام به دختر میبایست بهگونهای باشد که در عمل خود را نشان دهد و ازاینروست که در آموزههای دینی این احترام به شکل عملی نشان داده شده است و تنها در حرف و شعار بسنده نمیشود. نتیجه رفتار پیامبر(ص) با دختران موجب شد تا مقام و موقعیت همسران فردا در عصر نبوی ارتقا پیدا کند، چراکه دختران امروز همسران فردا هستند. بنابراین مردان باید بدانند که دخترداری منبع خیری برای دنیا و آخرت آنهاست و دختران نیز به خود ببالند و از آن دسته دخترانی باشند که پیامبر گرامی(ص) درباره ایشان میفرمودند که چه خوب فرزندانی هستند دختران محجوب.
استاد پورمند در پایان با بیان ساحتهای رفتاری دختران و نقش مهمی که در حیات خانوادگی و تقویت و ارتقای ارتباطات خانوادگی دارند، میافزاید: وجود مهربانی و احترام در رفتار دختران با سایر اعضای خانواده میتواند به افزایش احساس محبت و ارتباط نزدیک در خانواده کمک کند. احترام به نظرات و احساسات دیگران نیز میتواند محیط خانوادگی را دوستانهتر و متعادلتر کند. افزون بر آن دخترانی که به وظایف خانوادگی و تکالیفشان در خانه پایبندند، میتوانند به پایداری و استقامت خانواده کمک کنند چرا که دختران نقشی بسیار مهم در حفظ و انتقال ارزشهای خانوادگی دارند. آنها میتوانند با رعایت ارزشهای فرهنگی و مذهبی خانواده، ارتباطات خانوادگی را تقویت کنند. دختران نقش مهمی در هماهنگی و تطبیق بین اعضای خانواده دارند. آنها میتوانند در حل اختلافات و ایجاد صلح و هماهنگی در خانواده نقش اساسی داشته باشند. آنها شکیبایی و توانایی در مدیریت احساسات داشته و با این ساختهای رفتاری که حکایت از توانایی دختران در تاثیرگذاری مثبت بر ارتباطات و فضای روانی خانواده دارند، میتوانند به تقویت و توسعه زندگی خانوادگی کمک کنند.
منبع: روزنامه قدس مریم احمدی شیروان